در دوران کنونی ورزشگاه جزئی از زیر ساخت های اصلی ورزش محسوب می شود و بسیاری از کشورها برای استقرار و هم سو شدن با نظم جهانی ورزش، به رعایت استانداردها در ساخت، تجهیز و مدیریت کارآمد ورزشگاه ها مبادرت می ورزند و آن را یک امر ضروری و تخصصی می دانند.
با آنکه توجه و اهتمام به این امر طی سال های گذشته همواره مورد تاکید نهادهای بین المللی ورزش بوده، اما مصائب برآمده از ورزشگاه های داخلی که گه گاه چشمان عمومی را خیره و حتی تر می سازد، به اشکال مختلف بازتولید و ظهور پیدا کرده است.
امروزه در کنار ارائه خدمات ورزشی، کارکردهای متعدد ورزشگاه ها بر کسی پوشیده نیست. ورزشگاه به مثابه منشور همزیستی فرهنگ ها، محفل همبستگی اقشار مختلف جامعه، محل تخلیه انرژی های مازاد و مکانی برای کسب هویت و احساس تعلق ورزش دوستان کاربرد دارد و در سیاست گذاری ها و برنامه ها اجتماعی دیده می شود.
دنیای توسعه یافته فوتبال، با بالا بردن سقف توانمندی و افزایش بهره وری ورزشگاه ها این محل را به یک مرکز مهم با کارکردهای مختلف ورزشی، فراغتی، فرهنگی ، تبلیغاتی و اقتصادی بدل ساخته است. تجربه موفق کشورهای پیشگام، ساخت و تجهیز ورزشگاه ها را در اثر حرکت شانهبهشانه علم و فناوری برای ایجاد رفاه تماشاگران در محیطی ایمن، زیبا، جذاب و شادی افزا نشان می دهد.
نکته مهم که باید در نظر داشت اینست که تحقق اهداف مورد نظر در ید مشارکت و همکاری مثلث دولت، باشگاه ها و بخش خصوصی بوده و بدون تشکیل و هم افزایی این مثلث منحنی چالش ها و معضلات آن همواره رو به بالا خواهد بود. شیوه کارآمد و اثربخش این نوع همکاری نهادی در ورزش، با نظر امیل دورکیم جامعه شناس شهیر فرانسوی که آسایش و سعادت و صلح را در گرو همکاری و تعادل نهادهای اجتماعی می داند، همخوانی دارد.
بدون شک تماشاگران از سرمایه های اصلی ورزش حرفه ای به شمار می آیند. از منظر اقتصادی جذب تماشاگر بیشتر و درآمدزایی (افزایش وفاداری) یک رویکرد مهم در ورزش حرفه ای دنیا از جمله فوتبال است. در این رهگذر کیفیت خدمات به تماشاگران بر پایه توجه به خواسته ها، انتظارات و رفع نیازهای آنان ارائه می شود. همچنین در این پارادایم ، درآمد حاصل از تبدیل بُعد احساسی هواداران به بُعد اقتصادی در جایگاه بزرگترین منابع درآمدی باشگاه ها قرار می گیرد.
از نظرگاه فرهنگی نیز هواداران به عنوان حامیان کلیدی و منبع اصلی انرژی عاطفی تیم های باشگاهی و ملی از جایگاه و احترام خاصی برخوردارند.
اما متاسفانه از آنجا که مولفه های ورزش حرفه ای فوتبال در سایه چنگ اندازی و پول پاشی دولتی دچار معناباختگی و تحریف شده اند، در قلمرو ورزش ایران هواداری ورزشی دچار "حاشیه نشینی" گشته و "رضایتمندی تماشاگران" و زمینه حفظ و تداوم حضور آنها در ورزشگاه ها، اهمیت و رونق چندانی ندارد. آتش زدن بر خرمن ذوق و شوق و نیازهای هواداران موجب سردی و بی روح شدن ورزشگاه ها و همچنین تهی سازی از شور و شادابی و انرژی نهفته در ذات آن می شود.
آنچه روشن است در سال های اخیر اغلب خدمات ارائه شده درون ورزشگاه های کشور از سر تکلیف و به دور از شناخت ذی نفعان و اتخاذ شیوه های خلاقانه بوده است.
همانطور که در ورزش پرده هایی از جامعه رویت پذیر است، ورزش کشور متاثر و ملهم از شرایط جامعه نیز از ویروس های ناامید کننده ای چون غفلت، کم توجهی و سوءمدیریت رنج می برد.
علی رغم کثرت علاقه مندان ورزشی، هنوز بسیاری از ورزشگاه های کشور با استانداردهای بین المللی و روزآمد فاصله زیادی دارند. با توجه به رشد ورزشگاه ها در سال های اخیر به دلایلی چون ناهماهنگی نهادی، ضعف مدیریت، عدم ارائه امکانات با کیفیت و روزآمد، ناتوانی در ساخت محیطی لذتبخش و جذاب و وجود فضای پلیسی هراس افکن موجب آن شده تا جامعه هواداران و گروه های تماشاگران همچون "عاجزان مسلح" ، زیستن در میان موانع و محرومیت ها را تجربه کرده و از حق اجتماعی خود محروم بمانند.
با نگاهی تاریخی می توان اذعان داشت که از هنگام ورود ورزش های وارداتی چون فوتبال به داخل کشور، همواره مقاومت هایی در برابر آن شکل گرفته است. از برچسب زنی تحت عنوان "بازی های کافران" گرفته تا ابزار لهو و لعب خواندن و تک جنسیتی(کاملا مردانه) تلقی کردن آن.
این روزها در ادامه دستکاری سلایق عمومی توسط اقلیت واپس گرا، مسئله عدم ورود تماشاگران خانم به ورزشگاه ها در پس رسوایی ورزشگاه امام رضا (ع) مشهد و به درد آمدن وجدان جمعی جامعه دوباره برجسته شده و مسئله تبعیض جنسیتی در ورزشگاه ها به میدان خلق اعتراضات عمومی وارد آمده است. اما پیش از این تبعیض آشکار و رفتار مخرب اجتماعی بهتر است به یک نکته مهم اشاره و لختی درباره آن تأمل کنیم. چرا که دیرزمانی است که فضا و اتمسفر داخلی ورزشگاه ها آکنده از خشونت های مختلف است.
به همین دلیل، افت اخلاقی تماشاگران ورزشی از یک سو و عدم ارائه خدمات رفاهی و بهداشتی و امنیتی در ورزشگاه ها از سوی دیگر، تابلوی ورود ممنوع به این محل را در برابر دیدگان برخی گروه ها و حتی همان جماعت مردانه نگه داشته است.
از این رو تنها زنان ورزش دوست، گرفتار تبعیض و محرومیت نبوده و مردان زیادی نیز به نوعی با آنان هم درد و هم داستانند.
حادثه اخیر مشهد نشان داد که برای رهایی ورزش کشور از "بحران اتخاذ موضع" در برابر دخالت نااهلان و مشکل آفرینی گروه هایی که گویی زیست جهان ارزشی آنان با جامعه فرسنگ ها فاصله دارد و منافع ملی، خیر عمومی و قانون مداری فرع بر خواسته ها و ایدئولوژی آنهاست، رویکرد جمعی و برنامه های سازنده گرا در جامعه باید مطالبه گردد.
حال در شرایطی که جامعه ورزش ایران با حسرت، خودنمایی کشورهای همسایه را به واسطه میزبانی رویدادهای بزرگ بین المللی نظاره می کند و قطار توسعه ورزش کشور را از ریل توسعه جهانی دور افتاده می بیند، چشم پوشی از همه تماشاگران ورزشی به عنوان سرمایه های اصلی ورزش، مسخ و بی ریختی ورزش کشور را هویدا می سازد.
همچنین در سطحی وسیع تر ساختار معیوب، جهل، بی کفایتی و ناکارآمدی مدیران مسئول را نیز فریاد می زند.
در این وانفسا، زنجیره اعتراض به محرومیت ها و تبعیض ها اغلب در سایه سنگین مسائل و معضلات ورزشی، اخبار زرد و حواشی رسانه ای پنهان مانده است.
از کرانه دیگر رویدادهای بزرگ ورزشی را می توان به ویترین موفقیت مدیریت کلان یک کشور و نیم رخ شایستگی مدیریت ورزشی آن جغرافیا تشیبه کرد.
به تعبیر دیگر میزان توانمندی ،عیار و کیفیت مدیریت ورزشی را می توان از طریق برگزاری رویدادها و ارائه خدمات باکیفیت به جامعه ذینفعان ارزیابی کرد و سنجید.
از این رو ارائه خدمات رضایتبخش علاوه بر خلق اعتبار ملی و بین المللی، می تواند این تالار اجتماعی مهیج را از گزند حوادث و رخدادهای ضد اخلاقی مصون نگه دارد.
در نقطه مقابل، کیفیت نازل خدمات ورزشی در ورزشگاه ها علاوه بر مدیریت ورزشی عملکرد سایر نهادهای اجتماعی مرتبط را هم زیر سوال می برد. چرا که در برگزاری یک رویداد بزرگ ورزشی جمعی از نهادها و سازمان های یک جامعه دخیل و مشارکت دارند.
علاوه بر موارد مورد اشاره، حوادث تلخ ورزشگاه ها، کیفیت آموزش های تخصصی و اثربخشی آن آموزه ها به خصوص در نهادهای علمی و سازمان های ورزشی را با چالش روبرو می سازد.
شواهد گویای آنست که صلاحیت ها و شایستگی های مدیریتی در اداره تخصصی ورزش کشور با سطح مطلوب خود فاصله دارد.
با توجه به این نقصان واجب است تا مدیران و دانش آموختگان علوم ورزشی علاوه بر رسالت شغلی، برای حفظ اعتبار و ترمیم سازی چهره مخدوش مدیریت ورزش هم که شده به زنجیره کُنش ها و فرآیندهای اصلاحگری روی آورده و تخصص گرایی در سپهر ورزش و همچنین عدم دخالت آسیب رسان نهادها و گروه های غیر تخصصی را مطالبه نمایند.
در شرايط موجود، تشبیه مدیریت ورزشگاهی به مدیریت خودروسازان داخلی چندان بی ربط نیست. چرا که مدیریت برگزاری رویدادهای بزرگ ورزشی در کشور همچون شرکت های خودرو ساز داخلی بدون توجه به رضایتمندی، سلامت و ایمنی مشتریان با گوش های ناشنوا و خوابزدگی از حادثه ای به حادثه دیگر و با فرار از مسائل پیش رو به تقویت دستگاه توجیه ساز خود مشغول است.
مطالعات علمی و تجارب میدانی نشان می دهد که عناصر کلیدی خدمات رسانی می تواند رفتار تماشاگران مانند خوش کلامی، وفاداری و حمایت اقتصادی را به میزان قابل توجهی تحت تاثیر قرار دهد. در چارچوب رویکردهای جامعه شناختی و جمعیت شناختی می توان گفت که جوانان به دلیل هیجانات ذاتی ورزش و اقشار کم برخوردار برای رهایی از فشارهای زندگی و گریز موقت از فضای رنجور اقتصادی و اجتماعی انگیزه های بیشتری برای حضور در ورزشگاه ها را دارند. از این رو ورزشگاه باید در جهت تامین نیازها و تسکین رنج های آنان خدمات شایسته و هدفمندی را ارائه دهد، نه آنکه بر شدت و حدت آنان بیفزاید.
سخن آخر اینکه نادیده انگاری تماشاگران از جامعه ورزش سلب سعادت و توسعه می کند.
لذا توجه عمیق به مسئله هواداری و رضایتمندی تماشاگران باید در اولویت سیاست های اجتماعی و برنامه های ورزشی کشور قرار گیرد. در سایه شناخت مسائل ، رفع اشکالات و توسعه همه جانبه ورزشگاه ها می توان شاهد آرامش و آسایش تماشاگران، رشد اخلاق ورزشی و نیز توسعه فرهنگ و آداب هواداری بود.
به قلم مجید خاتونی