بدیهی است که چنین فضای مودت و دوستی طی دو سال گذشته وجود نداشته و مدیریت فدراسیون تا جایی که توانسته در شیپور افتراق و جدایی دمیده و هر کجا دستش رسیده دیوار بی اعتمادی را بالا برده است.
به سخن دیگر، برخی از نامداران کشتی، اصولا رضا و رغبتی برای حضور در محفلی که خود به آنجا تعلق دارند احساس نمیکنند. همین نارضایتی کم و بیش در میان تعدادی از کارشناسان قدیمی و کشتی نویسان نیز دیده می شود.حال آنکه اهتمام این بود تا بزرگان کشتی نویس بر سر تمرین قهرمانان اعزامی حضور یافته و در انعکاس اخبار اردونشینان سنگ تمام بگذارند.
اکنون اما به لطف سیاست های جاری فدراسیون، کشتی نویسان با سابقه نیز همانند نامداران مدال آور رغبت چندانی برای حضور در محل اردوها از خود نشان نمی دهند. کاری نمی توان کرد بعضی ها ذاتا همگرایی با بزرگان را برنمی تابند و با فن روابط عمومی آشنایی کافی ندارند. اگر بودند نیازی به دعوت از بزرگان آن هم در دقیقه ۹۰ چه ضرورتی داشت.
مخاطبان به وظیفه خویش آشنا هستند و ضرورتی به دعوت از آنها نیست اما چون شیوه سلوک بر پایه منطق استوار نشده چه بسا دعوت شدگان نیز انگیزه ای برای اجابت نداشته باشند وگرنه بی دعوت از مدت ها قبل پای در میدان می گذاشتند. در نتیجه باید دعوت امروز را چونان نوشدارویی تلقی کرد که پس از مرگ سهراب و دیر هنگام به دست آمد.
دوستان چون کبک سر زیر برف کرده و گمان می کنند هر جفایی که خواستند می شود در حق دیگران روا داشت بی آنکه عقوبت آن را بچشند. حال آنکه آن ترکتازی های اولیه و کم لطفی هایی که روا داشته شده را نمی توان به این زودی ها التیام بخشید.
کوتاه سخن اینکه همه دوستداران کشتی آرزوی موفقیت قهرمانان را دارند در عین حال از مسیری که کارگزاران متولی برگزیده اند خشنود نیستند. آن آرزومندی و این ناخشنودی حاصل مکنونات قلبی است و تغییر در آن دشوار خواهد بود.