می دانم هواداران دو باشگاه پرطرفدار فوتبال کشور از آنچه که بر سر تیم هایشان آمده عصبانی هستند. می دانم در این شرایط که احساس و عصبانیت بر تفکر و تعقل پیروز است نوشتن یعنی بازی کردن با آبروی خود. اما با توجه به آنچه چند روز گذشته شاهد بودیم و دیدیم که چه بر سر ورزش ما آمده است، اگر شما هم جای من بودید، دست به قلم می شدید و از این فاجعه اخلاقی می نوشتید.
همیشه در تاریخ و فرهنگ ما، ارزش و اعتبار ورزش نه به برد و باخت ها که به دلیل حفظ حرمت ها و رعایت شئون اخلاقی و مردی و مردانگی بوده است. در قاموس ورزشی که ما می شناختیم هیچ گاه برد و باخت و قهرمانی به هر قیمتی ارزش نداشته است. ورزش ما همواره میدان آبروداری، امانت داری و احترام به دیگران بوده است.
اهالی ورزش حافظ جان و مال و ناموس خلق خدا بودند. مگر کسی شهامت داشت در حضور ورزشکار محل حتی نامی از ناموس کسی ببرد؟
اما حیف و صد حیف که گویا حالا باید آن حکایت های شیرین را فقط در داستان ها شنید و گمان برد که آنچه در فتوت نامه ها آمده، افسانه ای بیش نبوده است. شنبه غروب غمگینی در ورزش ما رقم خورد و از دو ورزشگاه ما صداها و شعارهایی شنیده شد که قابل باور نبود که در محیط ورزش که هیچ، حتی در فضای غیر ورزشی سر داده شود. کاش می شد به گونه ای تصویر و تصور آن روز را از صفحات روزگار و ذهن و ضمیرمان پاک کنیم.
به گواه نوشته های پیشین صاحب این قلم از منتقدان وزیر ورزش است و اعتقاد دارد که شیوه مدیریت و نگاه ایشان کاروان ورزش ما را به مقصد نمی رساند و اگر بنای اصلاح امور را دارند باید حتما در تفکر خود تجدید نظر کنند. اما باید گفت راه حل اصلاح ورزش بدون تردید در دشنام و فحاشی هم نیست و این شیوه نه تنها مشکلی را حل نمی کند که با آبروی ورزش هم بازی می کند. سلطانی فر هر چه که هست و هر کاری که کرده است بی تردید یکی از عاشقان ورزش است و این شناختی برآمده از معاشرت چندین ساله با ایشان است. روزی که او به ورزش آمد، میدان های مدیریتی بی سر و صدا را رها کرد تا به عرصه ای بیاید که علاقمند آن است. او در مسیر مدیریت ورزش مانند هر انسانی دچار صواب و خطا شد. اگر بخواهیم تعبیری راجع به او بکار بریم باید بگوییم عاشقی که خطا کرد و بیش از حد به دانش آماری که داشت غره شد و خود را بی نیاز از مشورت دید.
حالا آیا آنچه که شنبه شاهد آن بودیم رفتاری صحیح و اصولی با چنین فردی است؟ لختی خود را جای او بگذاریم و ببینیم اگر با ما چنین رفتاری شود چه می کنیم؟ اصلا فرض را بر این بگذاریم که او خطا کرده، گناه خانواده او چیست که اینگونه مورد بی حرمتی قرار بگیرد. من نیز چون بسیاری از شنیدن آن الفاظ خجالت کشیدم. راستی هیچ فکر می کنیم با دادن این شعارها داوری خانواده ها راجع به ما چگونه می شود؟ آیا اینگونه می خواهیم مسئله حضور بانوان در ورزشگاه را حل کنیم؟ چرا آب به آسیاب برخی می ریزیم؟ برانکو مرد با فرهنگی است و استراماچونی یک مربی حرفه ای است. راستی اگر آنها بشنوند که که طرفدارانشان اینگونه شعار دادند چه احساسی پیدا می کنند؟ گمان می کنید آنها به داشتن چنین هوادارانی افتخار می کنند؟ قطعا نه که این شیوه ها در هیچ کجای دنیا پسندیده نیست. امروز برانکو و استراماچونی و... آینده خود را در آنچه که می شنوند، می بینند و به فکری فرو می روند که اگر روزی از چشم هواداران بیفتند با آنها چه رفتاری می شود. حالا کار از کار گذشته اما هنوز کاملا دیر نشده است. بیایید ضمن ترک این نوع رفتارها و شعارها پوزشی داشته باشیم از خانواده سلطانی فر که سه سال است هم کم دیدن ایشان در خانه را تحمل کرده است و هم این دشنام ها را می شنود. به آنها بگوییم آنچه که دیدید و شنیدید حقیقت ورزش ما نیست بلکه کلماتی بود نه از سر علم و آگاهی، که از سر عصبانیت بر زبانها جاری شد. به آنها بگوییم بپذیرید که همه ما انسان هستیم و گاه در هنگام غضب رفتاری می کنیم که بعد خودمان هم پشیمان می شویم چنانکه امروز از اهانت به شما نادم هستیم.
امید که هیچ کس از این برخوردها شاد نشود و بزرگان قوم آستین بالا زده و اوضاع را آرام کنند که گسترش این بی فرهنگی دامن همه ما را خواهد گرفت و دیگر هیچ کس در امان نمی ماند.
امید که وزیر ورزش هم متوجه شده باشند که اداره ورزش با حفظ آمار و ارقام شدنی نیست پس بهتر است از برج عاج پایین بیایند و به سخنان دیگران نیز گوش دهند. دلمان نمی خواست این روزگار را برای مردی که علاقمندی خاصی به ورزش دارد ببینیم.
غلامحسین شعبانی