اکنون اما خبر شوکه کننده درگذشت ناگهانی این مربی شناختهشده، موجی از اندوه را در ورزش کشور برانگیخته است. پیام تسلیت از سوی وزارت ورزش منتشر شد؛ اما پرسش اصلی اینجاست که آیا وظیفه مدیریت ورزش فقط به ارسال پیام تسلیت پس از درگذشت یک مربی قهرمان خلاصه میشود؟
محمد منصوری سالها برای MMA ایران زحمت کشید و تا آخرین روزهای عمرش، از بیعدالتیای که در حقش روا شد، دلگیر بود. برکناری او، آنهم بدون ارائه دلایل شفاف و جایگزینی که بیش از هر چیز بوی روابط غیرورزشی میداد، نمونهای آشکار از همان مدیریتهای سلیقهای است که سالهاست به بدنه ورزش ایران آسیب میزند.
در چنین شرایطی، پیام تسلیت فدراسیون رزمی و شخص افشین چگینی، نهتنها مرهمی بر زخمها نیست، بلکه ناخواسته داغ دلمان را تازه میکند. این پرسش بهحق در ذهن اهالی ورزش شکل میگیرد که با چه رویی میتوان برای فردی پیام تسلیت صادر کرد که تا آخرین لحظه، از رفتارهای همان مدیران رنجیده بود؟
مسئله این یادداشت، مرگ نیست؛ مسئله، مسئولیت پیش از مرگ است. وزارت ورزش و جوانان اگر واقعاً دغدغه سلامت روانی، شغلی و حرفهای مربیان و ورزشکاران را دارد، باید پیش از آنکه کار به پیام تسلیت برسد، جلوی تصمیمهای غیرحرفهای، انتصابات سفارشی و حذفهای ناگهانی را بگیرد. مدیریتی که ابتدا حذف میکند، بیتوضیح کنار میگذارد و بعد در سوگ مینشیند، نیازمند بازنگری جدی است.
ایکاش بهجای پیامهای پس از فقدان، شاهد اصلاح رفتارها، شفافیت تصمیمها و احترام به سرمایههای انسانی ورزش بودیم. داغ محمد منصوری فقط یک اندوه شخصی نیست؛ نمادی است از زخمی قدیمی در مدیریت ورزش ایران که اگر درمان نشود، بارها و بارها تکرار خواهد شد.
روز گذشته نخستین گردهمایی مربیان تیمهای ملی کشور زیر نظر کمیسیون مربیان کمیته ملی المپیک برگزار شد و جای محمد منصوری در این مراسم خالی بود. امیدواریم دیگر شاهد چنین ناملایماتیها از سوی فدراسیونهای ورزشی نباشیم و برای محمد منصوری نیز آرزوی آمرزش الهی و برای بازماندگانش صبری جزیل مسئلت مینماییم.