وقتی رأی، مسئولیت یا جایگاه، نه بر اساس توان فنی و اخلاقی، بلکه از مسیر روابط غیرشفاف عبور میکند، کاراته آرامآرام از یک مکتب تربیتی به ابزاری برای تأمین منافع شخصی فروکاسته میشود. در چنین فضایی، این هنر رزمی دیگر راهِ ساختن انسان نیست؛ بلیتی است برای رسیدن به یک عنوان، یک سفر، یا یک موقعیت زودگذر.
دردناکتر آنکه بسیاری از بازیگران این فضا، خود از زحمتکشان قدیمی کاراته هستند؛ کسانی که روزگاری با سختی، این مسیر را طی کردهاند اما امروز، آگاهانه یا ناآگاهانه، در جایگاهی ایستادهاند که هزینهی تصمیمهایشان را نه خودشان، بلکه اعتبار کاراته میپردازد. هیچ آسیبی بزرگتر از آن نیست که یک ورزش، توسط فرزندانش خرج اهداف شخصی شود.
کاراته با معامله رشد نمیکند؛با لابیگری ماندگار نمیشود؛و با نادیده گرفتن عدالت، آیندهای نخواهد داشت.
اگر امروز سکوت کنیم، فردا باید پاسخگوی نسلی باشیم که کاراته را نه بهعنوان «راه»، بلکه بهعنوان «وسیله» شناخته است. بازگشت به اصول، یک انتخاب نیست؛ یک ضرورت است. اصولی که سالها ستون این هنر بودهاند: وجدان، جوانمردی و عدالت. کاراته زمانی زنده میماند که جایگاهها نتیجهی شایستگی باشند، نه هماهنگی؛و زمانی سقوط میکند که اخلاق قربانی مصلحتهای کوتاهمدت شود.
این یادآوری نه برای حذف کسی است و نه برای متهمکردن افراد، بلکه هشداری است از سر دلسوزی؛ هشداری برای حفظ شأن هنری که نسلها برای آن زحمت کشیدهاند و نباید به بهای منافع زودگذر، فروخته شود.
به قلم نصراله کاکاوند