مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
سعدی
عجب حکایتی شده است عید امسال. توگویی قیامتی برپاشده و ما مردمان با چشمی اشکبار از عمل خود و لبی خندان از بزرگی حضرت حق در صف پل صراط ایستادهایم. امسال هم اشک شب قدر داشتیم و هم خنده تبریک نوروز. از همان هنگام که عطر خوش ماه خدا به مشام رسید اهلدل، دلدل میکردند که تقارن قدر و نوروز چه میشود؟ اما ناگاه به خود آمدند که آری اگر سر تسلیم به آن محبوب ازلی و معشوق ابدی بسپاری میتوانی از دل شبهای قدر روزی نو برای خود بسازی.
این مردم خوب همیشه از سویی ایران برای آنها عزیز بوده و از دیگر سو اسلام هم ایمان آنها بوده و ترکیب این دو در طول تاریخ برای او هویت ساخته است. حالا چه زیباست که میبینی از سویی قرآن بر سر میگیرند و از دیگر سو سفره هفتسین خود را بر پا میکنند. میماند دستی که باید به دعا برداشت و از حضرت حق تمنا کرد این ملک و این مردم را که میبینی خالصانه به درگاه تو میآیند خودت محافظت فرما و گره از کارهای فروبستهشان بگشا، آمین!