در ایران، پژوهشهای مرتبط با تحلیل گفتمان انتقادی در حوزه ترجمه و رسانه با تلاش استادانی چون دکتر حسین ملانظر و دکتر فرزانه فرحزاد بهصورت جدی دنبال شده است. این مطالعات نشان میدهد که ترجمه صرفاً انتقال معنا میان دو زبان نیست، بلکه کنشی اجتماعی و ایدئولوژیک است که میتواند در بازنمایی واقعیت، شکلدهی افکار عمومی و حتی مدیریت یا تحریف حقیقت نقشآفرینی کند. همچنین آراء نظریهپردازانی چون وندایک، فرکلاف و ووداک، چارچوبهای تحلیلی مؤثری برای فهم پیوند میان زبان، رسانه و نهادهای قدرت فراهم کردهاند.
پیوند این رویکرد با حوزه ورزش، بهویژه ورزش حرفهای و حکمرانی ورزشی، از اهمیت دوچندانی برخوردار است. ورزش امروز صرفاً میدان رقابت فنی نیست، بلکه عرصهای از منازعات رسانهای، دیپلماسی عمومی، مشروعیت نهادی و مدیریت افکار عمومی است. در این میان، ترجمه اخبار ورزشی، بیانیههای رسمی فدراسیونها، احکام انضباطی، گزارشهای بینالمللی، و حتی متن اساسنامهها، همگی حامل لایههایی از ایدئولوژی، قدرت و جهتگیریهای مدیریتی هستند که بدون تحلیل گفتمان انتقادی، بهسادگی از نظر پنهان میمانند.
بر این اساس، بهکارگیری رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی در فضای رسانهای و مدیریتی ورزش، امکان شناسایی سازوکارهای پنهان دستاوردسازی، سفیدسازی عملکرد، حذف عامدانه برخی واقعیتها، برجستهسازی گزینشی موفقیتها و نیز مدیریت جهتدار افکار عمومی را فراهم میسازد. این نگاه انتقادی، نه با هدف تخریب، بلکه با هدف ارتقای شفافیت، پاسخگویی و حکمرانی مطلوب در ورزش به کار گرفته میشود.
تجربه حرفهای در حوزه رسانه و ارتباطات ورزشی، در کنار آشنایی علمی با نظریههای تحلیل گفتمان انتقادی و ترجمه، این امکان را فراهم کرده است که متون رسمی، روایتهای رسانهای و سیاستهای ارتباطی نهادهای ورزشی نه صرفاً در سطح خبر، بلکه در لایههای عمیقتر قدرت، ایدئولوژی و منافع سیستمی تحلیل شوند. بر این باورم رویکرد تحلیلی میتواند بهعنوان یکی از ابزارهای نوین حکمرانی هوشمند در مدیریت ورزش معاصر مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
به قلم محمدمهدی سعیدی