ضعف ادراکی از وضعیت ماهی‌های مرده‌‌ در ورزش کشور

شناسه خبر : 52458
يكشنبه 23 آذر 1404 ساعت 09:03
سایر | فرهنگ و ورزش
ضعف ادراکی از وضعیت ماهی‌های مرده‌‌ در ورزش کشور

در ادبیات مدیریت اصطلاحی وجود دارد که بیان‌گر سکون و بی عملی و انفعال است.پدیده «ماهی مرده» یا Dead Fish Issue در مدیریت به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک مشکل شناخته‌شده و آزاردهنده در محیط وجود دارد، اما هیچ‌کس حاضر نیست درباره آن صحبت جدی کند یا اقدام عملی برای حل آن انجام دهد.

این مشکل مانند ماهی مرده‌ای است که در اتاقی باقی مانده و بوی ناخوشایندش همه را آزار می‌دهد، اما کسی مسئولیت بیرون بردن آن را نمی‌پذیرد.در منظومه مسائل اجتماعی و ورزشی «ماهی‌‌های مرده » به اشکال مختلف دیده می‌شوند و در جغرافیای ورزش نیز قابل مشاهده هستند. معماری معیوب ساختار ورزش که بی نظمی و آنومی را در پی دارد، توهم استغنا در وزارت ورزش و جوانان که احساس خودکفایی مطلق و بی نیازی به دیگری را اعلام می‌دارد، طرح‌ها و لوایح توسعه آفرین که در مجلس خاک می‌خورند، پایداری مدیران بی کفایت که حتی با وجود عملکرد ضعیفشان بدون پاسخ‌گویی در مدار مدیریت ماندگار و فعالند از جمله مصادیق این وضعیت است.

 

در سکوت و سکون برآمدهداز این شرایط، رویکرد تخصصی انتقادی و مسئله‌‌یابی و مسئله‌گشایی گشایی به محاق رفته و تعلق خاطر به ساختار موجود خواهان پیدا می‌کند.

بحران مدیریت، فراوانی خشونت، ورشکستگی اقتصادی باشگاه‌های حرفه‌ای ورزش کشور، استمرار حضور مربیان کم دانش و بد کارنامه در چرخه لیگ‌‌های ورزش، تضعیف جایگاه کارشناسی و محتوای دانشی در رسانه‌ها، هزینه سازی و پروژه‌های شکست‌خورده‌ی وزرایی که بدون پرسشگری رها می‌شوند تا از زیر سؤال رفتن عملکردشان جلوگیری شود، همه از جمله مصادیق وجود پدیده ماهی مرده در قلمرو ورزش کشور است.

 

این چند نمونه‌ی آشکار، به اتفاق نشان‌دهنده چشم‌پوشی و سکوتی است که به تداوم مسائل و تضعیف کارکردهای ورزش کشور منجر می‌شود.

 

مفهوم «ماهی مرده» که اولین بار توسط آلاستر درایبرو Alastair Dryburgh کارشناس حوزه مدیریت، به کار گرفته شد، برای توصیف مشکلات سازمانی به کار گرفته ‌می‌شود که منشأ آن‌ها در جای دیگری است، اما اثرات‌شان در نقطه‌ای دیگر ظاهر می‌شود.

 

این گزاره نکته‌ی مهمی را یادآوری می‌کند که در ورزش کشور برای حل مسائل نباید به‌دنبال معلول‌ها رفت بلکه باید به منابع و سرچشمه‌ها رجوع شود. سرچشمه‌هایی که معمولا حوالی میدان سیاست و گعده‌های رانت‌آلود شکل می‌گیرند.

در حقیقت به جای تمرکز بر ریشه‌ها و امحای ماهی‌های مرده حریم ورزش، بر روی موضوعات کم اهمیت و نامربوط توجه و بزرگنمایی می‌شود.

 

بوی نامطبوع «ماهی مرده» در قلمرو ورزش کشور مسمومیت به همراه دارد. انتشار سموم در فضای ورزش درجازدگی، بی حسی و بی انگیزگی را افزایش و پویایی و شفاف‌سازی را کاهش می‌دهد.

 

تالی فاسد این پدیده با خود امراض مدیریتی را به همراه دارد. کتمان حقیقت، باند بازی، تبعیض و فرار از مواجه علمی با مسائل از جمله این بیماری‌هاست.

تورم این پدیده در نهایت منجر به ناترازی تخصص، یخ زدگی ساختاری، تلنبار شدن مسایل و دور ماندن ورزش از مدار پیشرفت و توسعه می‌‌گردد.

 

از منظر دیگر و از نگاه رابرت مرتون جامعه شناس شهیر امریکایی،  می‌توان شرایط فعلی ورزش کشور را بازخوانی کرد.

به تعببیر مرتوان چنین روند راکد و ایستایی را "پیش گویی خود محقق کننده" توسط مدیران هم‌شکل می‌توان نامید.

یعنی صور وحشت و باوری در ذهن و رفتار مدیران شکل می‌گیرد که گویی شرایط کنونی تغییرناپذیر است و تلاش برای آن بیهوده است و در نهایت الزامی برای اصلاح و تغییر آن وجود ندارد. در این وانفسا مدیران بیشتر نظاره‌گر هستند تا کنشگر و در بهترین حالت شعاردهی و اطلاعیه خوانی می‌کنند.

 

اما تثبیت و استمرار این وضعیت ابعاد گسترده‌تری را در بر می‌گیرد. بدیهی است نابینایی موازین حرفه‌ای و فلج ذهنی-رفتاری مدیران ارشد اجتماعی ورزشی کشور تنها محدود به لایه مدیران فوقانی نمی‌شود، بلکه رمق سازندگی و انگیزه شکوفایی جمعی را می‌گیرد و بیماری ناتوانی و بی تفاوتی را به شریان‌های اصلی ورزش اشاعه و منتقل می‌سازد.

 

برای حل مسایل کلان و خرد ورزش کشور و از دست ندادن فرصت‌ها و میدان‌های آینده، چاره‌ای نیست جز تدبیر دلسوزانه و مقابله خردمندانه با این وضعیت.

باید مسائل و مشکلات ورزش (که واجب‌الدفع هستند) به مثابه ماهی‌های مرده که در زیر لایه‌های پوششی مخفی نگه داشته شده‌اند، شناسایی و بیرون آورده شوند.

رودخانه ورزش ایران که می‌تواند خروشان و جاری باشد، اکنون نیازمند لایروبی و پاکسازی است تا روان و زلال بتواند دشت تشنه جامعه ایرانی را از خدمات و کارکردهای خود سیراب کند.

در آخر باید در نظر داشت شناسایی و حمل ماهی‌های مرده ورزش کشور، پروژه‌ی سریع‌النتیجه‌ و عمل ساده‌ای نیست. هفت خوانی است مملو از خستگی و چالش، اما پر از معنا و شکوفایی. به شرط آنکه اراده، همدلی و تلاش جمعی‌ در سایه برنامه‌ای جامع و افق‌گشا به کار گرفته شود.

به قلم دکتر مجید خاتونی