نگاهی به وضعیت دستمزد نیروی کار در ایران

شناسه خبر : 52357
پنجشنبه 06 آذر 1404 ساعت 08:07
سایر | فرهنگ و ورزش
نگاهی به وضعیت دستمزد نیروی کار در ایران

چند روز پیش مطلبی را خواندم که در آن عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از شرایط نابسامان و دشوار کادر درمان در کشور و عدم پرداخت منظم حقوق خبر می‌داد. مضافا اینکه حتی اگر حقوق ایشان به موقع و منظم پرداخت شود- که داستانی خیالی است- باز هم کفاف هزینه‌های زندگی و زحمتی که متحمل می‌شوند را نمی‌دهد. چنین شرایطی بیانگر این حقیقت است که در حال حاضر با دو مشکل اساسی روبرو هستیم؛ عدم پرداخت منظم حقوق و کافی نبودن حقوق دریافتی.

مسئله عدم پرداخت و پایین بودن دستمزد مشکلی است که سال‌هاست از کنترل خارج و به معضلی حاد بدل شده و هیچ‌کس هم حاضر نیست در این زمینه کاری انجام دهد. به نظر می‌رسد از کارفرما گرفته تا مسئولین امر و تصمیم‌گیران همه از شرایط راضی هستند و دلیلی بر اصلاح وضعیت نمی‌بینند. اگر هر روز زمانی را به مرور اخبار اختصاص دهید متوجه می‌شوید که اعتراضات شغلی اعم از ناضایتی از حقوق دریافتی، شکایت از عدم پرداخت به موقع و منظم، بالا بودن ساعات کاری، حجم بالای مسئولیت‌های شغلی، کیفیت پایین خدمات شغلی، پایین بودن کیفیت فضای کار و بسیاری موارد دیگر، پای ثابت اخبار روزانه هستند. در حقیقت این اعتراضات به نوعی روزمرگی بدل شده‌اند و به نظر می‌رسد از نگاه سیستم حتی دیگر اعتراض هم به حساب نمی‌آیند.

اگر اخبار را بیشتر بررسی کنید باز هم متوجه چیزی غیرعادی می‌شوید. تعداد زیادی از اخبار مصاحبه‌های اعتراضی در مورد پرداخت‌ها و مزد کارکنان، بویژه کادر درمان از طرف نمایندگان مجلس، اعضای دولت و یا کارفرمایان و مسئولین صنفی و غیره انجام گرفته است. سوالی که مطرح می‌شود این است که پس بانی وضع موجود کیست؟! اگر نه مسئولین دولتی، نه نمایندگان مجلس و نه حتی کارفرمایان و مسئولین اصناف مقصر وجود بی‌عدالتی گسترده در نظام پرداخت نیستند پس چه کسی می‌ماند؟! باید یادآور شد که شرایط امروز به هیچ وجه شوخی نیست و این بی‌تفاوتی تصمیم‌گیران و مسئولان نسبت به آن، در آینده هزینه‌های سنگین اجتماعی و سیاسی در پی خواهد داشت.

نکته حائز اهمیت در این موضوع این است که با چنین شرایطی که بسیاری از کارکنان زحمت‌کش کشور به هیچ وجه مزد منصفانه‌ای دریافت نمی‌کنند، در برخی حوزه‌های دیگر پول‌ بسیاری خرج می‌شود و وضعیت کاملا متفاوت است. یکی از همین حوزه‌ها فوتبال است. در حالیکه شرایط زندگی برای بیشتر مردم طاقت‌فرسا شده و بسیاری حتی توان فراهم کردن مایحتاج اولیه زندگی را ندارند، در فوتبال به یک میلیارد و دو میلیارد و پنج میلیارد و ده میلیارد پول نمی‌گویند. در اینجا صحبت از میلیارد جزوی از روزمرگی است. اما همین میلیارد‌هایی که برای اهالی فوتبال و بازیکنانش چرک کف دست است برای دیگران آرزویی دست نیافتنی است. یک میلیارد تومان حتی در شرایط گرانی و تورمی حال حاضر می‌تواند زندگی بسیاری را دگرگون کند اما ده‌ها و صدها برابر آن در فوتبال هزینه می‌شود آن هم بعضا برای بازیکنانی که حتی استانداردهای درجه دوم جهانی را هم دارا نیستند.

تاریخ مدرن همواره در رویای روزی بوده که مزد افراد بر مبنای زحمتشان و جایگاهشان در چرخه اقتصادی محاسبه شود اما به نحوی که جوامع انسانی پیش می‌روند این امر غیرممکن می‌نماید-که مسئله‌ای ذاتی است و درمانی برایش نیست- ولیکن می‌توان با تدابیر و برنامه‌هایی، با سیاست‌گذاری‌ها و تصمیمات کارشناسانه و هوشمندانه‌ای شرایط را مدیریت و اختلاف طبقاتی و شکاف اقتصادی را کوچک‌تر کرد. چنین چیزی غیرقابل دسترس نیست کما اینکه در بسیاری از کشورها در حال اجرا است اما در ایران به نظر می‌رسد اراده‌ای برای بهبود وضعیت وجود ندارد.

در جامعه‌ای که پول فقط در چند حوزه بخصوص تزریق می‌شود و اکثریت جامعه از آن محروم‌اند، شرایط زندگی پیوسته دشوارتر می‌شود. شکاف دستمزدی به شکاف طبقاتی منجر خواهد شد و شکاف طبقاتی به شکاف اجتماعی. از دل این شکاف‌ها نه تنها خشم و عصبانیت بیرون می‌زند بلکه آسیب‌های اجتماعی بسیاری نیز پدید می‌آید. حال چه می‌شود که فوتبال آنقدر پول به خود می‌بیند که حتی پرداخت جریمه‌های چند میلیون دلاری که پای ثابت فوتبال کشور هستند در آن مسئله‌ای عادی تلقی می‌شود. چگونه ممکن است جامعه‌ای با مشکلات شدید اقتصادی دست و پنجه نرم کند و اقشار مختلف آن توان پرداخت هزینه‌های عادی زندگی را نداشته باشند اما در گوشه‌ای از آن، برای قشر بخصوصی آنقدر پول هست که نمی‌دانند با آن چه بکنند. قطع به یقین مسئله دشمنی با فوتبال یا حسادت به افرادی که پول بیشتری در می‌آورند نیست، مسئله این است که در جامعه‌ای که انواع و اقسام نهادهایش دچار «کژکارکرد» شده‌اند و اقشار مختلف اجتماعی دچار بحران‌های شدید مالی هستند حضور بی‌انتهای پول در گوشه‌ای از آن به هیچ روی عادی نمی‌نماید. این نه تنها عادی نیست بلکه با هیچ اقتصاد به سامانی هم همخوان نیست. توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه باعث بروز چنین پدیده‌ای شده و هیچ کارشناس و دانشمند علوم اجتماعی و اقتصادی را نمی‌توان یافت که معتقد باشد چنین جامعه و چنین اقتصادی درست کار می‌کند. مشخصا چنین جامعه‌ای درگیر آسیب‌های بزرگ اجتماعی و اقتصادی است که اگر درمانی برای آن‌ها پیدا نشود روز به روز بزرگ‌تر می‌شوند. متخصصین و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بسیاری هستند که حقوقشان در ماه زیر 20 میلیون تومان است و برای آن‌ها دستمزد‌های میلیاردی بازیکنان فوتبال رویایی دست نیافتنی است. آیا کارشناس آزمایشگاهی که 18 میلیون تومان دریافتی دارد نباید با شنیدن اخبار دستمزدهای میلیاردی دچار خشم شود؟ معلمی که 15 میلیون تومان درآمد دارد چطور؟ همه این‌ها مواردی هستند که موجب ایجاد نارضایتی عمومی می‌شوند.

بدیهی است که فوتبال ورزش پول‌سازی است و کسی هم مشکلی با آن ندارد اما این در شرایطی صدق می‌کند که باقی اقشار جامعه نیز بتوانند به صورت نسبی از ثروت جاری در جامعه بهره‌مند شوند. تنها راه برون رفت از این اوضاع رسیدن به تصمیماتی است که باعث ایجاد شرایطی می‌شود که اقشار مختلف به نسبت حوزه کاریشان و نقش آن در اقتصاد جامعه از مواهب مادی و اجتماعی متناسب برخوردار شوند. چنین سخنی به این معناست که به عنوان مثال سیستم درمان هر کشور نقش عمده‌ای در اقتصاد و جامعه دارد و از این رو شاغلین در این حوزه نیز شایسته‌اند تا به نسبت سهمشان در پویایی اقتصاد و سلامت جامعه، مزدی مشخص دریافت کنند که نشان دهنده جایگاه درست آن‌هاست نه اینکه اکثریت کادر درمان همواره در تقلای نانی بخور و نمیر باشند. به همین ترتیب بازیکنان و مربیان فوتبال که سهم به سزایی در پویایی جامعه و اقتصاد دارند شایسته دریافت دستمزدی مناسب هستند. فراهم آمدن شرایطی که در آن اکثر مردم جامعه از حقوقی نسبتا منصفانه برخوردار باشند تنها راهی است که می‌تواند به هر چه کوچک‌تر شدن شکاف‌های اقتصادی و برخی شکاف‌های اجتماعی ختم شود و همه ما امیدواریم که چنین روزی را به چشم ببینیم.

ایمان برین