شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

شناسه خبر : 52152
يكشنبه 11 آبان 1404 ساعت 09:00
سایر | فرهنگ و ورزش
شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

داستان نقد و نقادی در ورزش ما عالم غریبی دارد. در پاره‌ای موارد مدیرانی آورده ایم از خود راضی که تحمل هیچ سخن مخالفی را ندارند و فقط به دنبال آن هستند که مشتی مجیزگو را در اطراف خود جمع کنند تا برای هر کار آن‌ها به‌به بگویند و کف بزنند.


آن‌ها هر انتقادی را حمل بر دشمنی کرده و سیل اتهامات را نثار منتقد می‌کنند.  در این میان هیچ نمی‌گویند که به‌دوراز این غوغاهای کاذب و غبار پراکنی ها آیا آن نقد وارد است یا خیر؟ کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و حضرات از هر حربه‌ای برای خاموش کردن و یا از میدان راندن ناقد استفاده می‌کنند.

در روزگاری که صاحبان اندیشه از تفکر انتقادی سخن می‌گویند و آن را جان‌مایه رشد و اعتلای آدمی و افکار او می‌دانند ما هنوز باید درگیر گفتن کلامی و اظهارنظری مخالف حضرات گاه با رابطه به ورزش آمده باشیم.

در تحف العقول از امام صادق(ع) نقل‌شده است که فرموده‌اند: محبوب‌ترین دوستانم نزد من کسی است که عیب‌های مرا به‌عنوان هدیه به من بگوید. از دیدگاه شهید مطهری نیز نقد موهبتی بزرگ است که خداوند به ما عنایت فرموده است. به باور این متفکر شهید انتقاد عامل پیشرفت و حرکت است و کارها را اصلاح می‌نماید و سکوت و کتمان بر معایب می‌افزاید. عجیب است که ما از نقادی هراس داریم و خیال می‌کنیم مواردی باید نقد شوند که موردتوجه و احترام نیستند. ما متأسفانه انتقاد را منافی احترام می‌دانیم (نقد و انتقاد و در ترازوی معرفت و فضیلت، پاسدار اسلام شماره 402).

اما و صد اما  هراس برخی نقد ناپذیران به دلیل ترس از دست دادن مقام و منزلت و کرسی(ی) است که می‌دانند بدون شایستگی و بر اساس برخی روابط بر آن تکیه زده‌اند. آن‌ها نیک می‌دانند  اگر محک تجربه و معیار به میان آید و بالادستی‌ها از سر داد، داوری کنند به‌هیچ‌وجه نمره قبولی نمی‌گیرند.  برخی دیگر نیز گمان می‌کنند نقد گوشه‌ای از عملکرد آن‌ها به معنی نفی تمام‌کارهای آن‌ها و حتی اعمال نیکشان است درحالی‌که چنین نیست و نقد جدا کردن سره از ناسره است.

کوتاه‌سخن آنکه وظیفه همه ما است تا با آغوش باز با نقد و نقادی برخورد کنیم تا چنانکه ذکر شد سره از ناسره هم در حوزه مدیران و هم در حوزه رفتار و عملکرد افراد خاص مشخص گردد.

دوستانی هم که در مقابل هر نقد، ناقد را متهم به انواع اوصاف و القاب ناپسند می‌کنند قدری در خود و عملکردشان نظر کنند تا شاید به این نتیجه برسند که به قول سعدی شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم.

این را گفتیم تا سخن مصداق خود را پیدا کند. بگذارید این یادداشت کوتاه را با ذکر این نکته به پایان برسانم که نحوه مواجهه یک متفکر با انتقاد چگونه است که گاه به نقد خود می پردازد. نیچه در ابتدای آشنایی با خود با واگنر موسیقیدان برجسته آن عصر،  کتاب زایش تراژدی از روح موسیقی را می نویسد. در گذر ایام خود متوجه انتقادهایی بر آن می شود سپس در چنین گفت زرتشت آن نقدها را می نویسد و در مقدمه چاپ بعدی کتاب زایش تراژدی با عنوان "تلاشی برای انتقاد از خود" آن را اضافه می کند.(کتاب زایش تراژدی از روح موسیقی با ترجمه خانم رویا منجم توسط نشر پرسش به چاپ رسیده است.)