مربیگری و باشگاه‌داری؛ شغلی که هنوز به رسمیت شناخته نشده است!

شناسه خبر : 51687
شنبه 22 شهریور 1404 ساعت 10:31
سایر | فرهنگ و ورزش
مربیگری و باشگاه‌داری؛ شغلی که هنوز به رسمیت شناخته نشده است!

مربیان و باشگاه‌داران، ستون‌های اصلی ورزش کشور هستند؛ کسانی که با عشق و تخصص خود قهرمان می‌سازند، جامعه را از آسیب‌های اجتماعی دور می‌کنند و سلامت نسل آینده را تضمین می‌نمایند. اما پرسش جدی همچنان باقی است: چرا در قوانین کشور، مربیگری و باشگاه‌داری هنوز به‌عنوان یک شغل به رسمیت شناخته نمی‌شود؟

ورزش قهرمانی و همگانی ایران، هر چه دارد، مدیون تلاش شبانه‌روزی مربیان و باشگاه‌دارانی است که بی‌هیچ حمایت قانونی و مالی، بار اصلی این رسالت را بر دوش کشیده‌اند. اما واقعیت تلخ اینجاست که با وجود نقش بی‌بدیل آنان در تربیت نسل جوان و قهرمان‌پروری، در قوانین کشور هنوز هیچ جایگاه شغلی برای این قشر تعریف نشده است.

من، به‌عنوان نگارنده این یادداشت، بیش از ۲۵ سال محلی را از یکی از نهادها تحت اجاره داشتم. در آن مکان، قهرمانان بزرگی پرورش یافتند و مربیانی تحویل جامعه دادم که هر کدام امروز چراغی در ورزش کشور برافروخته‌اند. آن مکان تنها یک باشگاه نبود؛ یک کانون فرهنگی و اجتماعی بود که نسل جوان را از آسیب‌ها دور می‌کرد و آنان را برای آینده‌ای بهتر آماده می‌ساخت.

اما سرانجام، به این دلیل که باشگاه‌داری در قانون شغل محسوب نمی‌شود، همان نهاد حکم تخلیه صادر کرد. امروز آن مکان خالی و بلااستفاده مانده است؛ جایی که می‌توانست همچنان صدها قهرمان و مربی دیگر به جامعه تقدیم کند. و من، با وجود تخصص و تجربه سالیان طولانی، ناچارم فعالیت خود را به‌شکلی محدود و پراکنده ادامه دهم.

این داستان فقط روایت شخصی من نیست. روایت مشترک بسیاری از مربیان و باشگاه‌داران کشور است؛ قشری زحمت‌کش که از ابتدایی‌ترین حقوق اجتماعی، همچون بیمه و بازنشستگی، محروم‌اند.

باشگاه ورزشی تنها محلی برای تمرین نیست؛ یک مدرسه دوم است. هر باشگاه تعطیل‌شده، به‌معنای خاموش‌شدن یک پایگاه فرهنگی و اجتماعی است. بی‌تردید بی‌توجهی به این موضوع، در آینده هزینه‌های اجتماعی و فرهنگی سنگینی بر دوش کشور خواهد گذاشت.

بنابراین ضروری است وزارت ورزش و جوانان، هیئت دولت و مجلس شورای اسلامی، نگاه خود را نسبت به این قشر اصلاح کنند و مربیگری و باشگاه‌داری را به‌عنوان یک شغل رسمی و مولد به رسمیت بشناسند. این تصمیم نه یک امتیاز ویژه، بلکه احقاق یک حق دیرهنگام است؛ حقی برای مربیانی که سرمایه‌های واقعی ورزش ایران به شمار می‌روند.

به امید نگاه حق‌شناسانه مسئولین ذی‌ربط، روزی که شاهد باشیم این قشر زحمت‌کش و دلسوز جامعه ـ که در حقیقت پدران و مادران معنوی فرزندان ما هستند ـ به جایگاه شایسته خود دست یابند و دغدغه‌های معیشتی و قانونی، مانع رسالت بزرگ آنان در پرورش نسل آینده نباشد.

نصراله کاکاوند