با نگاهی به نقش ورزش در جامعه ایرانی طی دهه های گذشته،می توان ادعا کرد ورزش ما همچنان در کمند توسعه نیافتگی گرفتار است و علی رغم ایجاد ساختار ، سیاست گذاری ها و تدوین برنامه های مختلف می توان ادعا کرد که ورزش در هیچ یک از جنبه های اصلی خود نتوانسته است کارکرد مطلوب و رضایت بخشی از خود بر جای بگذارد.
برای رسیدن به چرایی ضعف کارکردی و چالش بهره وریدستگاه ورزش، لازم است جایگاه آن در پیکره جامعه ایرانی بررسی و مداقه شود و میزان ارتباط آن با سایر نهادهای اجتماعی مورد واکاوی قرار گیرد.
اینکه چرا ورزش در ساحت قهرمانی و حرفهای ایران همچون فیلمی پر از ستاره اما بدون سناریو دچار بی نظمی و سردرگمی است و فعایلت بدنی هدفمند تاکنون در عادت واره و سبک زندگی ایرانیان حضوری برجسته و قابل اعتنا نداشته است و به عبارتی مورد پذیرش و استقبال عمومی قرار نگرفته است، خود کلان پرسش و مسائلی است که تنها به حریم ورزش محدود نمی گردد و عوامل دیگری را شامل می شود.
ساختار نهادی ناهماهنگ در حکمرانی کشور از جمله عواملی است که بر ورزش اثرات مستقیم و غیر مستقیم بر جای می گذارد. ارتباط ضعیف و کمرنگ نهاد ورزش با نهادهای اصلی و مکملی چون: سیاست، اقتصاد، آموزش و بهداشت که بازیگران مهمی در بهره وری ورزش بشمار می آیند، علتی است بر اینکه مفهوم ورزش به میزان مطلوب در سازمان عقلانی و سیاسن گذاری جامعه ورود پیدا نکرده است.
به بیانی دیگر پادگفتمان ورزش ایران شکل نگرفته است. بر اساس تعریف، پادگفتمانها یا هالههای گفتمانی با حضور در دل یک گفتمان، آن را حمایت میکنند تا به این ترتیب، گفتمان در امر قدرت مداری، اقناع سازی ، مجابسازی و توجیهپذیربودن موجه جلوه کند. به بیانی ساده ورزش به تنهایی توان تاثیر بر جامعه را ندارد و سایر نهادها و عناصر باید در مغناطیس میدان آن قرار گیرند تا خاصیت کارکردی به خود بگیرد. در واقع ورزش به عنوان هسته مرکزی و گفتمان محوری در تعامل و هم افزایی با دیگر عناصر اجتماعی چون سیاست و اقتصاد با افزایش قدرت و اثربخشی، ضمن حفاظت از خود در مقابل تهدیدها و عوامل تضعیف کننده، فلسفه، معنا و کارکرد خود را پیوسته حفظ می کند.
در پادگفتمان ورزش است که این نهاد اجتماعی با اتصال به ظرفیت ها ی سایر نهادها می تواند درجهت توانمندسازی،اثرگذاری، انتقال پیامها و باورپذیرکردن و درونی سازی آنبرای ذینفعان و مخاطبان گام بردارد.
اما آنچه مشهود است به دلیل عدم تحقق پادگفتمان ورزش در کشور، شکافی میان نهادهای مکمل و مقوم با نهاد ورزش به وجود آمده که ورزش را چون جزیره ای دور افتاده از نهادهای اصلی جامعه ناتوان و شکننده ساخته است و با افول جایگاه ورزش در روابط بین نهادی، حتی در مواقعی دیپلماسی التماسی جایگزین دیپلماسی اقتداری شده است.
یعنی آنجا که نهاد سیاست باید ورزش را از گزند جناح بازی مصون نگه دارد و اقتصاد باید به زیرساخت ها و منابع درآمدی پایدار ورزش روی خوش نشان دهد و مجلس مسیر را برای تصویب و اجرای قوانین حمایتی از ورزش هموار سازد، ترک فعل کرده و ارتباطات میان نهادی را مخدوش و همکاری جمعی را تحریف می سازد.
همچنین مادامی که تمام ساختار ورزش به شکل مطلقه در ید اختیار دولت باشد، علاوه بر اینکه اعتماد نهادی را تضعیف و مشارکت مردمی را کمرنگ میکند، سیاست های ورزش سلامت محور و قهرمانی را ابتر می سازد . در کرانه دیگر اجازه شکل گیری و شکوفایی ورزش حرفه ای داده نمی شود. در مجموع دولت با مسدود کردن پنجره همکاری و هم افزایی نهادی در واقع مانعی برای شکل گیری پادگفتمان ورزش خواهد بود.
از نتایج غیبت این پادگفتمان می توان به مواردی نیز اشاره کرد. با وجود فواید اثبات شده ورزش در زمینه سلامت و کیفیت زندگی، گویا در نظام سلامت کشور خاصیت شناسی ورزشی هنوز به اثبات نرسیده، چرا که شواهد نشان می دهد ورزش جایگاه واقعی در نظام سلامت و سهم قابل توجهی در بودجههای بخش پیشگیری از درمان ندارد. یا به دلیل عدم همکاری نظام آموزش و رفاه اجتماعی تمام تلاش ها برای زنده کردن اصل سوم قانون اساسی و دسترس پذیری ورزش ارزان و رایگان برای همه اقشار به ویژه طبقات کم برخوردار جامعه،ناکام مانده است.
به سخن دیگر ژنتیک اجتماعی ورزش در ایران از بستر لازم برای رشد و بلوغ برخوردار نیست. چرا که زمینه های حمایتی ، نهادهای هم افزا و عوامل پیش برنده در مجموع با ضعف و ناآمادگی مواجه هستند.
از ريشههاي تاريخي شکل نگرفتن پادگفتمان ورزش در ايران بهفرماسيون يا صورتبندي اجتماعي بر می گردد که کمتر در معرض تغييرات و تحولات زيربنايي با توجه به تغییرات سبک زندگی و نیازهای مردم قرار گرفته است. در جهان توسعه یافته از منابع دولتی برای توسعه ورزش سلامت محور استفاده می شود و بخش خصوصی را برای هدایت ورزش حرفه ای مورد حمایت قرار می گیرد و فرمان ورزش قهرمانی به سازمان های غیر دولتی و مردم نهاد (فدراسیون ها و انجمن ها) سپرده می شود، اما فرماسيون اجتماعي ورزش در ايران حتي تحت تاثیر تنبلی اقتصادی و فربگی دولت چندان تکان جدي نمیخورد و میل به پارادایم شیفت یا تغییر ریل گذاری ندارد. با آنکه می دانیم زيربنا و شالودۀ اقتصاد ورزش ايران، دولتي است و جزر و مدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حرکت آن را دچار تغییر و سکون قرار می دهد، باز هم برای حل این مسئله تلاشی دیده نمی شود .
از آنجا که در هفته ملی تشکل ها و مشارکت های اجتماعی به سر می بریم، ظهور نهادهاي غير دولتی ــ تحت عنوان جامعۀ مدني ــ در فرآيند نوسازي ورزش کشور امري ضروري است. برخورداري اين نهادها از دانش، چابکی، خلاقیت و استقلال عمل نسبي ميتواند در تعديل قدرت ميان دولت و جامعه سهم بسزايي داشته باشد و با ممانعت از انباشت قدرت در دل دولت، زمينه را براي تقسیم ورزش به بخش های خصوصی و مردمیفراهم نماید. در واقع تقویت تشکلهای صنفی و تخصصی مردم نهاد که در همزيستي مسالمتآميز با يکديگر به سر ميبرند و به صورت نهادهاي واسطه ميان دولت و افراد عمل ميکنند، می تواند به مثابه موتور محرک در مسیر هماهنگ سازی نهادها و شکل گیری پادگفتمان ورزش نقش مهمی را ایفا نماید.
دکتر مجید خاتونی
مدیر انجمن جامعه و ورزش و فرهنگ ایران