ما را غم خویشتن نبود…

شناسه خبر : 51280
شنبه 07 تیر 1404 ساعت 03:43
سایر | فرهنگ و ورزش
ما را غم خویشتن نبود…

در روزهایی که سایه شوم جنگ بر این مرز و بوم سایه افکند و بیم از دست رفتن مال و جان خود و عزیزانمان وجود داشت، گاهی یک حرف می تواند اثرات مخرب تری از یک موشک و بمب از خود برجای بگذارد.

تمایلی ندارم از بلاتکلیفی ها و سردرگمی های بشری در این اوضاع بگویم و به اطلاعات سر‌‌ّی هم دسترسی ندارم تا صحت و سقم تحلیل های مختلف را بسنجم اما یک حکایت سعدی به نظرم در این روزها به کار می آید که مبادا یک الحمدالله بگوییم و یک عمر نادم شویم. حتی بسیاری از کسانی که با نگرانی اخبار را دنبال می کنند به هیچ وجه نگران جان خود نیستند و بیم از دست دادن عزیزان بیشتر از اسیب خود موجب رنجشان می شود. سعدی در باب چهاردهم بوستان می نویسد که :

 

روزی بازار آتش گرفت و همه‌جا سوخت، شیخی نگران و پریشان به کوچه‌ها دوید و دید که حجره‌اش در آتش نیست. با شتاب پرسید:

ــ «حجره‌ی من چه شد؟!»

به او گفتند:

ــ «سالم مانده.»

او در همان لحظه گفت:

ــ «الحمدلله!»

و نقل است که تا آخر عمر، هر شب برای همان «الحمدلله» تقاضای بخشش می کرد.

 

شبی دود خلق آتشی برفروخت

شنیدم که بغداد نیمی بسوخت

 

یکی شکر گفت اندران خاک و دود

که دکان ما را گزندی نبود

 

جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس

تو را خود غم خویشتن بود و بس؟

 

پسندی که شهری بسوزد به نار

اگر چه سرایت بود بر کنار؟

 

به جز سنگدل ناکُنَد معده تنگ

چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ

 

توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد‌؟

چو بیند که درویش خون می‌خورد؟


مگو تندرست است رنجور‌دار

که می‌پیچد از غصه رنجوروار

 

تنکدل چو یاران به منزل رسند

نخسبد که واماندگان از پسند

 

دل پادشاهان شود بارکش

چو بینند در گل خر خارکش

 

اگر در سرای سعادت کس است

ز گفتار سعدیش حرفی بس است

 

همینت بسنده‌ست اگر بشنوی

که گر خار کاری سمن ندروی

 

امیدوارم در این روزهای سخت که جامعه ایران به همدلی بیش از هر چیز دیگری نیاز دارد مبادا یک الحمدالله برای سالم ماندن خود بگوییم در حالی که دیگران خسارات مادی و معنوی بسیاری دیده اند و یک عمر مجبور به طلب بخشش شویم. #ملت #ایران با ایستادن در کنارهم تا حدودی این بحران #تحمیلی را پشت سر گذاشته است و امیدوارم هیچ زمان دیگری در خطر جنگ قرار نگیرد.⁩

به قلم حسین محمدی